ماه: تاریخ نامعتبر است

  • پرسه

    پرسه

    ۱۰۴۹۴۷۹۸_۱۴۴۸۰۴۰۱۱۵۴۵۵۹۳۹_۴۰۷۲۲۵۰۲۳۰۷۱۳۵۶۲۹_n

     

     

    امشب زنی در کوچه های پر ز تردید
    می گوید از ناگفته های تلخ دیروز

    انگار بغضی سرد و سنگین در گلویش
    وا می کند راهی به سوی قلب پر سوز

    او می نویسد ، دفترش ساکت نشسته
    در لحظه های عاری از هر بانگ مرموز

    سر می خورد بر دفترش یک قطره ی اشک
    همراه با یک خاطره ، یک آه جانسوز

    آرامش شبهای او را قیمتی نیست
    وقتی خریداری ندارد دیدن روز

    امشب زنی در خلوتش می آفریند
    فصلی برای پرسه های آخرین روز

                                                ” گلنــــــــــــاز “

     

  • ناگفته ها

    ناگفته ها

    #شعر : #مسعود_مولایی

    #دکلمه :#فرهاد_گرجی

    ساعت ،ستاره،شب در قاب پنجره

    سیگار روشن و تکفیر حنجره

    دوربین کهنه و یک عکس ضد نور

    نوستالژی غروب….گم در غبار دور

    تکرار حافظه …رگبار خاطره

    زایش ، تولد و …یک حجم با کره

    اخبار حادثه….سانسور یک گناه

    روزنامه ی سفید….تحریم یک نگاه

    حجم دروغ و تب….تزریق اعتقاد

    مشی و مرام و راه….در انحصار باد

    رنگ و ترانه و ….اندیشه و قدم

    در انفرادی و …..قربانی عدم

    تصویر ذهن من ….خاکستری ، کبود

    در باورم جز این….ناگفته ها …نبود

    دانلود دکلمه

  • شعر

    شعر

    شعر
    زنی ست
    با پیراهنی بلند
    و موهایی پریشان
    که دامنش
    پر است
    از یاس و مریم
    پاورچین پاورچین
    قدم برمی دارد
    و عطر احساس می پاشد

    شعر
    زنی ست
    عاشق
    که دستانش را
    در اردیبهشتی ترین
    روزهای سال
    جا گذاشته است
    و پاهایش را
    میان آب های آبی دریا
    گم کرده است

    شعر
    زنی ست
    که صدایش را
    واژه ها
    محصور کرده اند
    و سکوتش
    زیباترین صدای دنیاست

    خیالم را
    ورق می زنم
    دست شعر را می گیرم
    و قدم می زنیم با هم
    روی سنگ فرش خاطره ها
    شعر می خواند و
    من می بارم

    سارا قبادی

  • تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست…

    تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست…

    Screenshot_2015-08-31-16-43-47_1
    دو قطب ناهمنام یکدگر را جذب میکنند!

    جز این است؟

    کشیده می شوم به تو!

    منفی منم…

    #سمیه_چوپانی

     

     

     

     

  • این شعر از #مولوی نیست – مثنوی هفتاد من

    این شعر از #مولوی نیست – مثنوی هفتاد من

    مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین

    کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین

    .

    مَن نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است

    آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است

    .

    مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !

    ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !

    .

    هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای

    مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای

    .

    هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد

    این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد

    .

    ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی

    هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی

    .

    مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست

    هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست

    .

    کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه تر

    این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟

    .

    زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست

    ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست

    .

    راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ،

    بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟

    .

    در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن

    مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد «مَن»

    .

    .

    شاعر: #ناصر_فیض

    .

    کتاب: املت دسته دار

    توضیح: دقیقا کلمه “من” هفتاد بار در این شعر بکار رفته است.

  • راهیست راه عشق …

    راهیست راه عشق …

    ۰۱d70af720dc9723370095dec543ba96-425

    راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

    آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

    هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

    در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

    ما را ز منع عقل مترسان و می بیار

    کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

    از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد

    جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

    او را به چشم پاک توان دید چون هلال

    هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست

    فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

    چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

    نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو

    حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

    #حافظ

    دکلمه از سیاوش دلاور

  • هیچ کس نگفت

    هیچ کس نگفت

    هیچ کس نگفت

    که قفس چه کند

    با دلتنگی نبودنت

    حالا که تو

    رهایی را

    بر او ترجیح داده‌ای.

    #شبنم_نادری#باران☔

    InstaSize_2015_7 _ 2910443

     

     

     

  • سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی…

    سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی…

    ۷۸۴

    سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
    دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی

    از دل من تا لب تو راه چندانی نبود
    من که شعر تازه می گفتم، تو از بر داشتی

    قلب من چون سکه های از رواج افتاده بود
    آنچه در پیراهن من بود، باور داشتی

    شر عشقت را من از شور پدر پرورده ام
    قصد خون خلق را از شیر مادر داشتی

    دشتی از آهو درین چشمت به قشلاق آمده
    جنگلی از ببر در آن چشم دیگر داشتی

    پشت پلکم زنده رودی از نفس افتاده بود
    روی لب هایت گلاب ناب قمصر داشتی

    خاطراتم را چه خواهی کرد؟ گیرم باد برد
    بیت هایی را که از من کنج دفتر داشتی

    #علیرضا_بدیع

    دکلمه از بی تا

  • شنیده ام…….

    شنیده ام…….

    شنیده ام

    درختان کوچه

    سرک میکشند به پنجره ات

    و شادمانه میرقصند…

    شنیده ام

    بهار پیش از آمدنش

    کوچه را میبوید

    مبادا عطر عبورت

    روسیاهش کند…..

    شنیده ام

    باران

    در هوای تو

    عاشق شده است…….

    شنیده ام

    خورشید

    ساعت کوک میکند

    برای دیدن طلوع نگاهت…..

    خبر ندارد

    تمام شب را

    به عشق تو

    بیدار مانده ام……..

    #شعر : استاد #مسعود_مولایی

    #دکلمه : #ارمغان_ارزانی

     

     

  • در سرزمین من زنی از جنس آه نیست …

    در سرزمین من زنی از جنس آه نیست …

    fu2193

    در سرزمین من زنی از جنس آه نیست
    این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست
    این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق
    دیگر دلی برای سفر رو به راه نیست
    راندند مردم از دل پر کینه، عشق را
    گفتند: جای مست در این خانقاه نیست
    دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکی‌ست
    شطرنج مسخره‌ست زمانی که شاه نیست
    زن یک پرنده است که در عصر احتمال
    گاهی میان پنجره‌ها هست و گاه نیست
    افسرده می‌شوی اگر ای دوست حس کنی
    جز میله‌های سرد قفس تکیه گاه نیست
    در عشق آن که یکسره دل باخت، برده است
    در این قمار صحبتی از اشتباه نیست
    فردا که گسترند ترازوی داد را،
    آن‌جا که کوه بیشتر از پرّ کاه نیست،
    سودابه روسپید و سیاووش روسفید
    در رستخیز عشق کسی روسیاه نیست

    #علیرضا_بدیع

    دکلمه از بی تا

  • دست آخر…

    دست آخر…

    دست آخر یک روز

    بغض این پنجره ها می شکند

    کوچه از نام تو

    فواره ی گل خواهد زد

    در سحرگاه خیابان روزی

    پیش از آرایش خورشید

    تو را میبینم…

    دست تو را میگیرم…

    و همه مردم شهر میفهمند

    که تو خورشیدتر از آینه ای…….

    #مسعودمولایی

  • نقش دل

    نقش دل

    ۷۱۰۵۲۶۳۸۸_۳۹۶۲۷

    قلمت را بردار
    روی تصویر دلت،نقش محبت بنشان
    یک بغل یاس سفید
    و کنارش چند گلدان گل شمعدانی
    رودی از جنس محبت،به دلت آبی کن
    و درختی بنشان،سبز پر از جنس خدا

    قلمت را بردار
    یک پرنده به دلت بر پا کن
    روی بالش غزلی از گذر عشق بکش
    سمت باران محبت،یک بغل عاطفه از نور خدا نقش بزن
    روی دیوار قدیمی دلت نقشی نیست
    روی آن سبزترین رنگ خدا را بنشان
    سقف آن را آبی
    در آن را بردار و به جایش دری از عشق بزن

    قلمت را بردار
    قایقی از گذر خاطره ها نقش بزن
    موج آرام دلت آبی کن
    و کنارش دو سه بوته گلی از نقش نگاه
    طرح غم را ز دلت پاک کن از سبزی خویش
    خطی از طرح تبسم به دلت نقش بزن

    قلمت را بردار
    بنشان بر دل خود هر چه که زیبایی است
    یک بغل عاطفه و عشق به دل نقش بزن
    قلمت را بردار
    دل خود نقش به دیداربزن…

    #سمیه_خلج

  • جای خالی تو …

    جای خالی تو …

    شعر و دکلمه : #سیامک_نوری

    تمام جرعه های زندگی را تلخ می نوشم

    نخواهد شد نخستین اخم شیرینت فراموشم

    و دیگر از تو تصویری نمانده در ته فنجان

    دلم می گیرد و بارانی‌ام را باز می پوشم

    بدون چتر جاری می شوم سوی خیابان ها

    چه سنگین می شود بار جدایی تو بر دوشم

    تمام شهر در چشم ترم حل می شود انگار

    نمی آید صدایی جز صدای عشق در گوشم

    خدا را شکر جای خالی‌ات پر می شود گاهی

    گرفته جای اندام تو را زانو در آغوشم

    بدی های تو را از یاد بردم ، سخت بود…اما

    نشد لبخند سرد آخرت هرگز فراموشم

    زمانی بر مشامت می رسد عطر گلاب من

    که غرق گریه دارم روز و شب در عشق می جوشم

    دانلود دکلمه   

    large

  • رسم تو…

    رسم تو…

    images (76)

    باز از حجم نبودن،دل من می گیرد
    می روم سمت شب دلهره ها
    فصل نمناک دلم می آید
    و من و این همه فصل و گذر فاصله ها
    و تو و این همه رسم گذر از یاد و همه خاطره ها
    در عجب از تو و این زخم دل و این همه آه…
    دردها را نتوان دید،مگر با دل بارانی خویش
    یادهارا نتوان دید،مگر با نگه عاشق و خیس
    روی دیوار دلم،چند غزل جا مانده
    که به رسم گذر از یاد تو،آنجا دارم
    و من از شور غزل،سخت پریشان شده ام
    و من و شور غزل از غم تنهایی خویش
    و تو و بردن یاس دل و اندوه من و رفتن و هیچ…
    رسم بی عهدی تو سخت عجیب است،خودت می دانی
    و من و رسم تو و ماندن این خاطره ها
    و تو و نقش دل و این گذر حادثه ها
    دیگر از شور غزل هیچ دگر باقی نیست
    خواب دل گشته پریشان و خودت می دانی

    #سمیه_خلج

  • سکوت

    سکوت

    من خسته ی این زمانه ام تیغ نزن

    بر چهره ی من نقاب تبلیغ نزن

    با همهمه و زمرمه درگیر شدم

    یک لحظه سکوت …اندکی جیغ نزن

    #مسعودمولایی

  • ساده…

    ساده…

    images (5)

    ساده که باشی
    دیر دیده میشوی،دیر خوانده میشوی،دیر باور میشوی…
    ساده که باشی،ساده از یاد میروی
    انگار میان این همه رنگ، در این دنیای هزار رنگ
    دیگر ساده بودن معنایی ندارد
    دیگر نمیتوان ساده لبخند زد،ساده گریست
    و ساده قدم برداشت در زیر باران
    افسوس از این همه باور هزار رنگ
    که سادگی را به تاراج برده اند
    دیگر نمیتوان ساده دل را به دریا سپرد
    چقدر ندیدن این همه سادگی دل را می لرزاند…
    انگار آدمیان سخت گم شده اند در این رنگها
    و من همچنان دلبسته ام به این سادگیها
    به این ساده دل دادنها،ساده دیدنها و ساده بودنها…
    میدانم دیگر سادگی را بادها به آن سوی روزگار برده اند
    می دانم آدمیان چشمهایشان را گشوده اند به دنیایی سرشار از رنگ
    ولی من سادگی را بهانه ی زندگی میدانم
    میخواهم ساده زندگی کنم تا
    ساده هم بتوانم کوچ کنم…

    #سمیه_خلج