ماه: تاریخ نامعتبر است

  • رقص باران – آیدا عسکری

    رقص باران – آیدا عسکری

    آیدا عسکری-رقص باران

    رقص باران
    پشت پنجره
    مرا می خواند

    افسوس!
    من
    در رویای تو
    غرقم

    آیدا_عسکری
    ــــــــــــــــــــــــــــــ
    دکلمه: #علی_ایلکا
    @deklamehaye_ali_ilka

    دانلود دکلمه

  • درد واره ها – قیصر امین پور

    درد واره ها – قیصر امین پور

    قیصر امین پور-علی ایلکا

    دردهای من
    جامه نیستند
    تا ز تن در آورم
    چامه و چکامه نیستند
    تا به رشته ی سخن درآورم
    نعره نیستند
    تا ز نای جان بر آورم

    دردهای من نگفتنی
    دردهای من نهفتنی است

    دردهای من
    گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
    درد مردم زمانه است
    مردمی که چین پوستینشان
    مردمی که رنگ روی آستینشان
    مردمی که نامهایشان
    جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
    درد می کند

    من ولی تمام استخوان بودنم
    لحظه های ساده ی سرودنم
    درد می کند

    انحنای روح من
    شانه های خسته ی غرور من
    تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
    کتف گریه های بی بهانه ام
    بازوان حس شاعرانه ام
    زخم خورده است

    دردهای پوستی کجا؟
    درد دوستی کجا؟

    قیصر_امین_پور
    ــــــــــــــــــــــــــــــ
    کانال دکلمه: #علی_ایلکا
    @deklamehaye_ali_ilka

    دانلود دکلمه

  • مَش مَمَد حسن و نهال درخت _ علیرضا روشن …

    مَش مَمَد حسن و نهال درخت _ علیرضا روشن …

    مش ممد حسن نهال درختی را کاشت که بار نمى داد. اهل ده گفتند:
    – بار نمى ده مشدی
    مش ممد توجه نکرد. خاک پای درخت ریخت. باز گفتند:
    – بار نمى ده. از ما گفتن
    توجه نکرد، آبش داد. گفتند:
    – به خرجت که نمى ره. خود دانی
    و رفتند.
    مش ممد هر روز مى آمد و نهال کوچک را آب مى داد. اهل ده بعد از مدتى ببین خودشان گفتند:
    – نکنه بار بده؟ آبرومون مى ره.
    نهال قد کشید و تنه داد. بزرگ شد، اما از میوه خبری نبود. مش ممد تمام درخت هاش را رها کرده بود اما این یکى را ول کن نبود. صبح و شب به تیمار همین تک درخت مشغول بود. درخت بزرگ و بالغ شده بود اما بار نمى داد. اهل ده گفتند:
    – نگفتیم بار نمى ده؟ نگفتیم وقتتو تلف مى کنى؟
    درخت های دیگر مش ممد همگى خشک و پوک و کرمو شده بودند. اهل ده مى گفتند:
    – خسرالدنیا و الاخره که مى گن تویی. هر چی داشتى از بین بردی چسبیدی به اونی که تو زرد از آب دراومده
    مش ممد توجه نکرد. کود پای درخت ریخت و خاک دورش را بیل برگردان کرد. آفتاب داشت غروب مى کرد. دهاتى ها رفتند. مش ممد سر بیلش را فرو کرد تو خاک. نشست و به درخت تکیه داد. درخت به حرف آمد:
    – از این همه حرف و نیش زبون خسته نشدی مش ممد؟
    مش ممد چیزی نگفت. به غروب نگاه مى کرد. درخت گفت:
    – منم که بار ندادم. واسه چی عمرتو پای من تلف کردی؟
    مش ممد بلند شد. بیل را از زمین بیرون کشید و به دوش گرفت. گفت:
    – ولت کنم برم؟
    درخت گفت:
    – نه!
    مش ممد گفت:
    – واسه چى نه؟
    درخت گفت:
    – چون مى خوامت
    مش ممد گفت:
    – مى گم یکى دیگه آبت بده، خاکتو عوض کنه!
    درخت گفت:
    – مشکل من آب و خاک و کود نیست
    مش ممد گفت:
    – پس چته؟
    درخت گفت:
    – من به تو وابسته شدم. بری، رفتم.
    مش ممد سر شست و سبابه اش را به هم نزدیک کرد. نشان درخت داد و گفت:
    – یه انقدم به دل بدبخت من فکر کن. روزی که رفتم نهال بگیرم از پیشت رد مى شدم. لباسم گیر کرد به خارت. اومدم جدا کنم، یکى از خارات رفت تو انگشتم. لباسمو جدا کردم. خارو از انگشتم بیرون کشیدم. شب رفتم خونه. لباس سوراخو آویزون کردم به باهوی در. رفتم تو جا. انگشتم مى سوخت. دیدم زخمت به دلم اثر کرده. به خودم گفتم مشدی، یه عمر برا میوه درخت کاشتى، یه بار واسه دلت بکار. صبح برگشتم گرفتمت. من خودتو مى خوام. نه میوه تو.
    درخت شکوفه داد. میوه داد، ناگهان، از تمام شاخه هاش میوه آویزان شد. مش ممد گفت:
    – غمزه واسه یکى دیگه بیا. من دیگه میلی به میوه ندارم.
    درخت گفت:
    – تو آفتاب سایه ى سرت مى شم. تو مهتاب صورتتو با برگام پولک پولک مى کنم
    مش ممد گفت:
    – لازم ندارم
    درخت گفت:
    – یه چی ازم بخواه
    مش ممد گفت:
    – چیزی احتیاج ندارم
    درخت گفت:
    – آرزوهاتو برآورده مى کنم
    مش ممد گفت:
    – قبلا آرزو کشی کردم
    درخت گفت:
    – پس دیگه وقتشه
    مش ممد گفت:
    – آره آخریشم بهت مى دم.
    و همانجا جان داد و کود ِ درخت شد.
    تا آن وقت نام درخت در سکوت ورد زبان و دل مش ممد بود. بعد از آن، نام مش ممد ورد دل درخت شد.

    #علیرضا_روشن
    ــــــــــــــــــــــــــــــ
    دکلمه: #علی_ایلکا
    @deklamehaye_ali_ilka

    دانلود دکلمه

  • اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است – محمد علی بهمنی

    اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است – محمد علی بهمنی

    اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
    دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

    اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
    من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

    سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
    درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

    تا این غزل شبیه غزل های من شود
    چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

    گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
    اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

    خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
    آیا هنوز آمدنت را بها کم است

    #محمد_علی_بهمنی
    ــــــــــــــــــــــــــــــ
    دکلمه: #علی_ایلکا
    @deklamehaye_ali_ilka

    دانلود دکلمه

  • فاصله ی بین ما – الهام عسکری

    فاصله ی بین ما – الهام عسکری

    امروز،
    برفاصله ی بین ما
    انجماد دلتنگی بارید.
    کسی به دادمان نرسید.
    بیدادِ آسمان هم
    سپید نکرد
    رویِ اندوهمان را.

    فردا،
    از پسِ تابش خورشید
    ورویش گیاه و گل
    تصویر تو
    در انتهای خط
    گلرنگ می شود.

    شاید روزی
    پلی بروید
    بر این خط‌ِّ فاصله.

    #الهام_عسکری

    @Mehrnameyema
    ــــــــــــــــــــــــــــــ
    دکلمه: #علی_ایلکا

    @deklamehaye_ali_ilka

    http://ailka.blogsky.com

    دانلود دکلمه

  • صبح

    صبح
    برکت چشمان توست
    آنگاه که
    انتظار حضورت
    واژه واژه
    درمن شعر می شود.

    #مریم_پورقلی
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • کابوس

    .
    دارد کابوس می روید
    از بنفشه ها
    که کاشته ای بر بلند پیرهنم
    و هزار مار
    که می لولند
    بر دوش خسته ی خاطره هام
    من از هزارتوی اساطیر آمده ام
    و تقدیرم
    آینه ای زنگار گرفته است
    آویخته از معبد الهه ای دوردست
    که خدا را
    پسر می زاید
    و دامنش در دست مردان فاحشه می درد
    و باد می برد او را…

    هزار سال است که مرده ام
    و خودم را به زندگی زده ام
    و خودت را
    بخواب… !
    هنوز تگرگ می بارد
    و کابوس
    از بنفشه زار تنم….

    #مهتاب_سالاری

    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • فرق بین درد و رنج

    ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
    آنا: چه فرقی میکنه، وقتی دوتاشون بدن؟
    ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و
    حواست پیش یکی دیگه اس، این میشه رنج!
    آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟
    ادوارد: که با این حال باز دوستت دارم!

    #رابرت_کیوساکی
    از کتاب: اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • چقدر..،

    چقدر..،
    چقدر جای من
    در بین کتاب های تاریخ خالی ست
    بس که؛
    با چشم های تو جنگیده ام!

    #حمید_سلاجقه
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • دلم بهانه تو را دارد

    دلم بهانه تو را دارد
    تو می دانی بهانه چیست؟
    بهانه همان است که شب ها
    خواب از چشم من می دزدد
    بهانه همان است که روزها
    میان انبوهی از آدم ها
    چشانم را پی تو می گرداند
    بهانه همان صبری است
    که به لبانم سکوت می دهد
    تا گلایه ای نکنم از نبودنت .

    #سمیه_جعفری
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • می آویزم خودم را

    می آویزم خودم را
    به چوب رختی احساست
    شاید هوس کردی
    یک روز
    مرا
    به تن کنی
    دستان من
    گرم‌ترین شال‌گردن است
    حلقه کن به دور گردنت
    در این روز ها که
    عشق در بوران بی تفاوتی
    دارد یخ می زند.

    #نرگس_نوروزپور
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • کاش می دیدم چیست

    کاش می دیدم چیست
    آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست
    آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را می تابانی
    بال مژگان بلندت را می خوابانی
    آه وقتی که تو چشمانت،
    آن جام لبالب از جان‌دارو را
    سوی این تشنه ی جان سوخته، می گردانی
    موج موسیقی عشق از دلم می گذرد
    روح گلرنگ شراب در تنم می گردد
    دست ویرانگر شوق پر پرم می کند
    ای غنچه ی رنگین پر پر

    من، در آن لحظه، که چشم تو به من می نگرد
    برگ خشکیده ی ایمان را
    در پنجه ی باد
    رقص شیطانی خواهش را
    در آتش سبز
    نور پنهانی بخشش را
    در چشمه ی مهر
    اهتزاز ابدیت را می بینم
    پیش از این، سوی نگاهت، نتوانم نگریست
    اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
    کاش می گفتی چیست
    آنچه از چشم تو، تا عمق وجودم جاری است.

    #فریدون_مشیری
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • گاهی راحت تر آن است

    گاهی راحت تر آن است با وجودِ اندوهی که در درونتان موج می زند، لبخند بزنید!
    تا اینکه بخواهید به همه عالم علت غمگینی خود را توضیح دهید.

    #ژوزه_ساراماگو
    از کتاب: همه نام‌ها
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • من فکر می‌کنم

    من فکر می‌کنم
    جاذبه‌ی تو از خاک نبوده
    از آسمان بوده
    از سیب نبوده
    از دست‌‌هات بوده
    از خنده‌هات
    موهات
    و نگاه برهنه‌ات
    که بر تنم می‌ریخت.

    #عباس_معروفی
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • چمدانی که از سفر آوردم

    چمدانی که از سفر آوردم
    کشتی غمگینی بود
    که تنها می خواست
    کنار تو آرام بگیرد.

    #بهزاد_عبدی
    از کتاب: زیبایی ات غمگینم می کند
    http://tlgrm.me/sherosokhan

  • چشم هاى سیاه تو

    چشم هاى سیاه تو
    خاورمیانه ى دوم است؛
    یک دنیا براى تصرفش
    نقشه مى کشند
    و من ..
    سرباز بى چاره اى که
    در مرز پلک هاى تو
    جان مى دهم.

    #پریسا_صالحی
    http://tlgrm.me/sherosokhan