عمر ما را مهلت امروز و
فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام
فردا چرا!؟
"شهریار"
https://t.me/kellck
عمر ما را مهلت امروز و
فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام
فردا چرا!؟
"شهریار"
https://t.me/kellck
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر
تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟
"هوشنگ ابتهاج"
————————————
متن کامل شعر:
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید …] https://t.me/kellck
سخنها دارم
از دست تو در دل …
ولیکن در حضورت
بی زبانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck
سخن عشق تو
بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد
از حال نهانم.
"سعدی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید …] https://t.me/kellck
ندیده ام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است.
"عراقی"
—————————————–
متن کامل شعر:
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید …] https://t.me/kellck
چنین که من ز فراق تو
بر سر آمدهام…
گرم تو دست نگیری
کجا توان برخاست؟
"عراقی"
https://t.me/kellck
ماه دوست داشتنی من!
مدتی ست با شاعرانه ات خلوت کرده ام. دست در گردن واژه هایش
انداخته ام و آن ها را عاشقانه می بوسم. واژه هایی که بوی انگشتان تو را می دهند. واژه
هایی که تن پوششان علاقه ایست دردناک. نمی دانم چطور احساس این لحظه هایم را برایت بیان کنم. در میان چشمان بارانی ات که معصومانه برقامت تمام کلماتت پیچیده است تا شاعرانه
ترین دلتنگی ها را برایم درد و دل کند از خجالت آب شدم….
ماه من! بعضی روزها دلم عجیب برای آسمان چشمانت تنگ می شود.
بعضی روزها عجیب دلنوشته هایم برایت احساساتی می شوند. همان احساسی که چند وقتی
است که پابند توست. همان احساسی که برای تو سر و دست می شکند. حتی در سکوت های
شیرینت. حتی اگر حواست به من نباشد. این روزها جای خالی ات درد پایان ناپذیری ست که از تو دور
افتاده ام. این روزها احساسم دلش می خواهد دوره بیفتد و همه فاصله ها را از سر راه
بردارد. ماه من! دلم بد قلق شده است از بس که دلتنگی به خوردش رفته است. باز بهانه
عطر پیراهن سفیدت را می گیرد. ای کاش می دانستی که چقدر جای خالی احساست به چشم
احساسم می آید…
"زهره غفاری"
https://t.me/kellck
چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
"مولانا"
https://t.me/kellck
عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش
جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش
"سعدی"
https://t.me/kellck
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم.
"مولانا"
https://t.me/kellck
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود.
"صائب تبریزی"
——————————————
متن کامل شعر:
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
در نگین تو همان زهر نهان است که بود
حسن اهلیت خط هیچ اثر در تو نکرد
آتش خوی تو جانسوز چنان است که بود
دل سنگین ترا ناله ما نرم نکرد
حلقه زلف همان سخت کمان است که بود
شب زلفت ز خط سبز، سیه دل تر شد
این سیه کار همان دشمن جان است که بود
گرچه شد کشور حسن تو ز خط زیر و زبر
همچنان دیده به رویت نگران است که بود
خط بیرحم به انصاف نیاورد ترا
خشم و ناز و ستم و جور همان است که بود
خط ز رخسار تو هرچند قیامت انگیخت
چشم مستت به همان خواب گران است که بود
دل ما با تو چنان است که خود می دانی
گوشه چشم تو با ما نه چنان است که بود
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
گرچه شد باده حسن تو ز خط پا به رکاب
صائب از جمله خونابه کشان است که بود.
"صائب تبریزی"
https://t.me/kellck
دست میکشم از مشغله های ریز و درشت. یک فنجان چای میریزم.
مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت. فکر میکنم به جهانی که آن را
چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام. به بوسیدنت وقتی که سرت را خم میکنی و چشم
هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات … اینکه دلم میخواهد
تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در
دلم و هم در چای آب میکند … حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای
ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت. اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را
در همین لحظه، هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم، تا مبادا عشق از
دهانِ دوست داشتنمان بیفتد …
که عشق باید از فنجان های چای تا روی لب ها اتفاق بیفتد …
"مریم قهرمانلو"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
https://t.me/kellck
۱)
نبودن هایت آنقدر زیاد شده
که دلتنگی هایم در دلم جا نمی شود
از چشم هایم چکه می کند
روی کا غذهای کاهی احساسم …
اینجا برای مردن بهانه زیاد است
اگر زنده ام فقط به خاطر توست…
2)
آسمان که چشم های تو باشد
پرنده شدن
عاشقانه ترین آرزوی دنیاست
و پرواز
سبزترین حس دست هایم برای
نوشتن اردیبهشتی ترین شعر سال…
3)
واژه هایی که از تو می گویند
عطر غریب ارکیده دارند
این روزها
اگرچه کوتاه شدند شعر هایم
اما
نقطه چین ادامه داری ست
فریاد بلند سکوتی خیس
در حنجره ی خسته ی دردهایم …
"دنیا غلامی"
وبلاگ شاعر:
http://www.bloodorange94.blogfa.com
https://t.me/kellck
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ،
ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
"ﻧﻔﺴﯿﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻮﺳﻮﯼ"
—————————————————–
متن کامل شعر:
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﺸﻮﻡ ﻟﯿﻼ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻏﺮﻕ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ، ﺍﻻ ﻣﻦ!
ﺣﺘﻤﺎً ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﻮﯾﻢ
ﻭﺭ ﻧﻪ ﮐﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺳﺮﺧﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ؟
ﻋﻄﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺗﻮ ﮐﺸﺖ ﻣﺮﺍ
ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﺮﺍﭘﺎﻡ ﻭ ﺷﺪﻡ ﺭﺳﻮﺍ ﻣﻦ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﺸﺮﯼ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺳﺖ ﺩﮔﺮ، ﺣﺎﻻ ﻣﻦ…
ﮐﻢ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ، ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻧﮑﻦ!
ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮔُﻠﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﺑﮑﺶ
ﺁﺩﻣﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻧﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺒﯿﻦ! ﺣﺘﯽ ﻣﻦ!
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ، ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
ﺣﺪّ ﺷﺮﻋﯽ ﻧﺸﻮﺩ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﺎ، ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ!
ﻣﺤﺮﻣﯿّﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﻄﺒﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻟﺰﺍﻣﺎً
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺭﺍﻡ ﺷﺪﯼ، ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻡ
ﻣﺮﺣﺒﺎ ﺑﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﯾﺎ ﻣﻦ؟
"ﻧﻔﺴﯿﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻮﺳﻮﯼ"
https://t.me/kellck
آمدم یاد تو از دل
به برونی فکنم
دل برون گشت
ولی یاد تو با ماست هنوز …!
"مهدی اخوان ثالث"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
https://t.me/kellck