باز رسیدیم ز میخانه مست
باز رهیدیم ز بالا و پست
جمله مستان خوش و رقصان شدند
دست زنید ای صنمان دست دست
ماهی و دریا همه مستی کنند
چونک سر زلف تو افتاده شست.
…
"مولانا"
https://t.me/kellck
باز رسیدیم ز میخانه مست
باز رهیدیم ز بالا و پست
جمله مستان خوش و رقصان شدند
دست زنید ای صنمان دست دست
ماهی و دریا همه مستی کنند
چونک سر زلف تو افتاده شست.
…
"مولانا"
https://t.me/kellck
دوستت دارم
همانگونه که شب، ماه را
دوستت دارم
همانگونه که صبح، آفتاب را
دوستت دارم
مثل ملاقات پنهانی مادر، از لای در
دوستت دارم
مثل حبس من با تو تا ابد
در یک اتاق دربسته
حتی بی پنجره!
تنها من و تو
این چنین دوستت دارم تو را…
"چیستا یثربی"
https://t.me/kellck
در همین
گوشه ی خالی
که گریه هایم
به چشم هیچ بارانی
نمی آید،
تو را دوست دارم
در همین
غربت غریب غم هایم
که راه به هیچ تبسمی
ندارد،
تو را
نزدیک تر از نفس
می بینم
کجاست؟
کجاست خواب آرام پروانه؟
شاید اتفاق افتاد
حادثه ی دستانت...
"سولماز حاجی"
https://t.me/kellck
قهوه ات را بنوش
بی
دغدغه ی فردایی
که
آمدنش را
هیچ
تقویمی تضمین نکرده است!
قهوه
ات را بنوش
و
فکر کن
از
گندمزارهای دیروز چه مانده است؟
از
باغ های سیب شهریور؟
از
شکوفه های انار؟
قهوه
ات را گرم بنوش
بی
خیال فصلی که در راه است
دیگر
زمستان
چه
می تواند بکند
با
برگ هایی که طعم پاییز را چشیده اند!؟
"بهرام محمودی"
https://t.me/kellck
می خواهم شبیه گل سرخی باشم
که
تو از عمق قلبت می بوئی ام …
می
خواهم شبیه هوایی باشم
که تو با نبض احساست
نفس
می کشی ام …
و
موهای پیچیده ام را
در
میان انگشتانت
غرق
دوستت دارم می کنی …
می
خواهم بعداز خدا
خدای
قلبت باشم
و
بعد از خدا
خدای قلبم باشی.
"فرزانه طالبی پور"
https://t.me/kellck
دریا نام دیگر چشم های توست
جان
کندن در اعماق آب
شکل
پر تشنج بیقراری من
ای
ریشه شیرین درد
ای
سهم نداشته من از تمام خوشبختی
که
دست هایم
جز
به آغوش کشیدن حسرت تو
بر
ماهیچه های گرم
هیچ خواهشی گشوده نمی شود
در
این سرگردانیِ همچون جنازه ای بر آب
هزار
بار هم که تکه پاره شوم
دوباره
می خواهمت
من
آن فانوس های چشمک زن
دور و نزدیک را هیچ می بینم
تو
هم این زورق های عیاش پسند تفریحی را
هیچ
ببین
هیچ
هیچ هیچ
و
به این فکر کن
که
یک قایق سرگردان کاغذی
جز
فرو رفتن در ورطه آبی تو
مگر
سرنوشت دیگری هم دارد؟
"فرنگیس شنتیا"
از کتاب: تو به روایت دهان دوخته من
نام شعر: ای سهم نداشته من
https://t.me/kellck
چه بگویم!
به
گلدان شمعدانی
که
تشنه ی دستهای توست
به
پنجره ی دلتنگ هوایت
و
به پاییز
که
از دوری چشم هایت می بارد
چه
بگویم!
به
شعری که از نبودِ لبهایت می نالد
به
شبی که آغوشت را کم دارد
و
به دقایق بی تو
چه
بگویم!
به
خدایی که این عشق
در
تحملش نیست!
و
به بوسه ام بر پیشانی ات
در
دل قاب عکس بی جان
به
تو که دوری
دوری
و دور …
چه
بگویم!
به
من که وقتی حتی تو را
در یک پیراهن با خود ندارم، غمگینم.
مرا
در آغوش بگیر
تا
بگویم به فاصله ها
از
هوایی که
بین ما جاریست متنفرم …!
"حامد نیازی"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
https://t.me/kellck
من خراب گیسوان توام
لبخند
که می زنی،
جهان
سمفونی بی بدیلی می شود
که دلم را به پرواز در می آورد.
با
نگاهت یخ روزگار ذره ذره آب می شود و
بهار و دلم بی تاب مهربانی های مُدامت
دست هایم را
لای موهایت که یله می کنم
شراب از سرانگشتانم عطر افشانی می کند
محبوب من !
من خراب میخانه ی گیسوان توام .
“امیر نقدی لنگرودی”
https://t.me/kellck
این حق تو نیست که چنین زیبا باشی
و
من
چون
زائری رانده شده از یک معبد شگفت
با
گناهان کبیره از دور تماشایت کنم
همه
عطرهای خوب جهان با تو
هر
آنچه بوی باروت و بوی خون با من
همه
آبی های دست نخورده آسمان با تو
هرآنچه
نفرین چرک زمین درمن
بگو
به کدامین نام بخوانمت
تا
این ضجه های کور مکرر را
در
اعماق من اجابت کنی؟
“فرنگیس شنتیا”
از کتاب: تو به روایت دهان دوخته من
نام شعر: دریغ
https://t.me/kellck
ﺍﯾﻨﮏ ﻣﻮﺝِ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮔﺬﺭِ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﺍﯾﻨﮏ ﻣﻮﺝِ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮐﺬﺭِ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺟﻮﺑﺎﺭِ ﺁﻫﻦ ﺩﺭﻣﻦ ﻣﯽگذرد
ﺍﯾﻨﮏ ﻣﻮﺝِ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮔﺬﺭِ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﻮﻻﺩ ﻭ ﺳﻨﮓ
ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ .
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﮔﺎﻩِ ﻧﺴﯿﻢ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﮔﺎﻩِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﮔﺎﻩِ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺰﺩﻡ .
ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺧﻨﺠﺮ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ،
ﻓﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎﻻﺏ ﻭ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ .
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﮔﺎﻫﺖ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ .
ﻣﻦ ﺑﺮﮒ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺯ ﺑﯿﺸﻪ
ﻣﻦ ﻣﻮﺝ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘُﺮ ﻧﺒﺾ ﺗﺮ ﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘُﺮ ﻃﺒﻞ ﺗﺮ ﺯ ﻣﺮﮒ .
ﺳﺮﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺯ ﺟﻨﮕﻞ
ﻣﻦ ﺑﺮﮒ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘُﺮ ﻃﭙﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻝِ ﺩﺭﯾﺎ
ﻣﻦ ﻣﻮﺝ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘُﺮ ﻃﺒﻞ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺣﯿﺎﺕ
ﻣﻦ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ
ﺳﺮﻭﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ .
سروده ى: من مرگ را…
از دفتر : لحظه ها و همیشه
#احمد_شاملو
حرف که می زنی
من از هراس طوفان
زل می زنم به میز
به زیر سیگاری
به خودکاری
تا باد مرا نبرد به آسمان.
لبخند که می زنی
من
عین هالوها
زل می زنم به دست هات
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهنت
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت
تو از دیروز فرو رفته ای
در کلمه ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها
"مصطفی مستور"
…
ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی
ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی
نهادهام سر خدمت بر آستان ارادت
گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی
اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد
کجا بصبر میسر شود حصول امانی
مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی
که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی.
"خواجوی کرمانی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید …] https://t.me/kellck
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
آن کس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو میبرد به زندانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم
که با یوسف به زندانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck
چنانت دوست میدارم
که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد
و من صبر از تو نتوانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این بازنیاید جانم
هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز
صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم.
"سعدی"
https://t.me/kellck