اگر از نوشتن این مرثیه
فارغ شوم
برای تو خواهم گفت
من سرانجام
به کجای این جهان
خواهم گریخت…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر از نوشتن این مرثیه
فارغ شوم
برای تو خواهم گفت
من سرانجام
به کجای این جهان
خواهم گریخت…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب خوابهای
آشفته میبینیم
به این جهان آمدهایم
که تماشا کنیم
صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد
انتخاب ما مرواریدهای رخشان
بود
یکی به ما بگوید
آیا ما قادریم
دریای آبی
و جعبهی مداد رنگیِ
هفترنگ را
به خانه ببریم
و خوشبختیِ
سرنگون در آسمان ابری را
صید کنیم
در انتظار جوابِ
شما هستیم
که در آفتاب بیخیال
قدم میزنید.
#احمدرضا_احمدی | کرمان ۱۳۱۹