درد لاعلاج | سجاد شهیدی

ثمر ندیده وجودم، درختِ کاجم من
و ارغوانِ غم‌الودِ ابتهاجم من…

در این زمانه کسی پاک‌دامنی نخرید
عزیزِ مصرم و این روزها حراجم من

طبیب و نسخه و دارو گره‌گشایت نیست
دُچار من شده‌ای، دردِ لا‌علاجم من

نگیر خُرده چرا خیره در تو می‌نگرم
شبیهِ ماهیِ در صید، هاج و واجم من

نخند، عشوه نیا، دم به دم رهام نکن…
عبوس و خیره‌سر و دمدمی مزاجم من

غریق را چه سخن غیر دست و پا زدن است؟
نبین سکوتِ مرا، غرق احتیاجم من 🙂

#سجاد_شهیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.