قیصر امین پور

بگذار عاشقانه بگویم | قیصر امین پور

بگذار عاشقانه بگویم   بگذار بعد از این تنها، پیشانی تو را بسرایم!   حرفی ست عامیانه که می گویند: «تقدیر هر کسی را از پیش، روی لوح جبینش نوشته اند.»   بگذار عامیانه بیندیشیم! پیشانی تو شاهد این راز است بر روی آن خطوط موازی زخم تو نکته ای ست که باید خواند در …

بهترین لحظه‌ها | قیصر امین‌پور

بهترین لحظه‌ها روزها سال‌ها را با تمام جوانی روی این پله‌های بلند و قدیمی زیر پا می‌گذارم بین بیداری و خواب رو به روی تو در لحظه‌ای بی‌کران می‌نشینم… راستی باز هم می‌توانم بار دیگر از این پله‌ها خسته بالا بیایم تا تو را لحظه‌ای بی‌تعارف روی آن صندلی‌های چوبی با همان خنده‌ٔ بی‌تکلف ببینم؟ …

خسته ام از این کویر

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان ! ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر ! آیه …